کد مطلب:654
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:21
ديدگاه روايات در مورد ضرورت حكومت چيست؟
مسأله ضرورت حكومت، در روايات اسلامي بازتاب گستردهاي دارد و در آنها تصريح شده كه مردم بدون حكومت نميتوانند زندگي كنند و حتي يك حكومت ظالم، از هرج و مرج و بي حكومتي بهتر است!
1ـ در نهج البلاغه در پاسخي كه امير مؤمنان علي (ع) به خوارج داد ـ كه ميگفتند « لاحُكْمَ اِلّا لِلّهِ» [حكومت و حاكميت و داوري مخصوص خداست] ـ فرمود «كَلِمَهُ حَقٍّ يُرادُبِهَا الْباطِلُ» [اين سخن حقي است كه از آن اراده باطل شده است]، سپس فرمود «نَعَمْ اِنَّهُ لا حُكْمَ اِلّا لِلهِ وَ لكِنَّ هؤُلاء يَقُولوُنَ لا اِمْرَةَ اِلّا لِلهِ» [آري درست است كه فرماني جز فرمان خدا نيست، ولي اينها ميگويند حكومت و زمامداري مخصوص خداست]، سپس فرمود «وَاِنَّهُ لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ اَميرِ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ يَعْمَلُ في اِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ، وَ يَسْتَمْتِعُ فيهَا الْكافِرُ، وَ يُبَلِّغُ اللهُ فيها الاَجَلَ، وَ يُجْمَعُ بِهِ الفَيْئُ، وَ يُقاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ، وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ، وَ يُؤْخَذُ بِهِ للِضَّعيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتّي يَسْتَريحَ بَرّ وَ يُسْتَراحَ مِنْ فاجِرٍ» (نهجالبلاغه، خطبة 40) [مردم به هر حال نيازمند به امير و زمامداري هستند، خواه نيكوكار باشد يا بدكار! تا مؤمنان در ساية حكومتش به كار خويش مشغول باشند و كافران نيز بهرهمند شوند و مردم در دوران حكومت او، زندگي راحتي داشته باشند، به وسيلة او، اموال بيتالمال گردآوري شود و به كمك او با دشمنان مبارزه كنند، جادهها امن گردد و حق ضعيفان از زورمندان گرفته شود، مردم نيكوكار در رفاه باشند و از دست بدكاران در امان.]
2ـ در روايات معروفي كه «فضل بن شاذان» از امام علي بن موسي الرّضا (ع) نقل كرده است، در بيان دلائل تعيين «اولوالامر» و حاكميت بر اجتماع، به سه نكته مهم اشاره فرموده ميگويند « اگر كسي بگويد چرا اولوالامر قرار داده شده و مردم مأمور به اطاعت حاكم الهي هستند؟ گفته ميشود به دلائل زياد از جمله اينكه هنگامي كه براي مردم حدودي تعيين شود و دستور يابند كه ازآن حدود تجاوز نكنند، چون باعث فساد آنها ميشود، اين كار سامان نميگيرد، مگر بوسيله حاكم اميني در رأس آنها كه آنان را از تعدّي و داخل شدن در امور ممنوعه باز دارد، زيرا اگر اين موضع نباشد، كسي لذّات و منافع خود را به خاطر فساد ديگران ترك نميكند و لذا سرپرستي براي آنها قرار داده شده كه آنان را منع از فساد كند و حدود و احكام الهي را درميان آنها بر پا دارد.
ديگر اينكه ما هيچ فرقهاي از فرق دنيا، و هيچ ملتي از ملل را نمييابيم كه بدون رئيس و سرپرستي باقي مانده باشند، همان رئيس و سر پرستي كه امر دين و دنياي آنها را سامان بخشد، پس در حكمت (خداوند) حكيم جايز نيست كه خلق را بدون آنچه ميداند براي آنان ضروري است رها سازد، سرپرستي كه به كمك او با دشمنان بجنگند و اموال بيتالمال را به وسيله او تقسيم كنند و جمعه و جماعت آنها را بر پا دارد و ظالم را از تعدي بر مظلوم باز دارد، براي آنان تعيين نكند.
ديگر اينكه اگر مردم پيشوا و سرپرستي امين و درستكار نداشته باشند، دين و آيين خدا بر باد ميرود و سنّت و احكام الهي تغيير مييابد و بدعتگذاران، چيزهايي از پيش خود بر آن ميافزايند، و مخالفان از آن كم ميكنند و امور را بر مسلمانان مشتبه ميسازند.»
در حديث ديگري از امام صادق(ع) چنين آمده است «لايَسْتَغْني اَهْلُ كُلَّ بَلَدِ عَنْ ثَلاثَهٍ يَفْزَعُ اِلَيْهِ في اَمْرِ دُنْياهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ، فَاِنْ عُدِمُوا ذلِكَ كَانُوا هَمَجاً فَقِيهُ عالِم وَرِع، وَ امير خَيّر مُطاع، وَ طَبيب بَصير ثِقَه» (بحارالانوار 75/235)
[اهل هر شهري از سه چيز بينياز نيستند تا در امور دنيا و آخرت به آن پناه برند، اگر اينها را از دست دهند، سقوط ميكنند، فقيه آگاه و با تقوي، و امير خوب مورد اطاعت، و طبيب بينا و معتمد.]
اين مسأله در روايات اسلامي به اندازهاي اهميت دارد كه حتي حكومت ظالم مقدم بر هرج و مرج و بي حكومتي شمرده شده، چنانكه از امير مؤمنان علي(ع) ميخوانيم «والٍ ظُلُوم غَشُوم خَيْر مِنْ فِتْنَةٍ تَدُومُ» (غررالحكم 2/784) [زمامدار ظالم و ستمگر بهتر است از فتنه (و هرج و مرجي) كه پيوسته در جامعه وجود داشته باشد.]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پيام قرآن ج 10
حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.